نمايش نامه هاي راديويي چه تفاوتی با داستانها ي معمولي يا كلا نمايش نامه هاي ديگه داره........؟؟
دوست گرامی
نمایش رادیویی دارای ویژگی های خاص خود است. که یکی از تکنینک های مهم آن محاوره نویسی است .
اما تکنیک های مهمتری هم از محاوره نویسی در این روش بکار گرفته می شود که وجه تمایز اصلی این نوع نوشتار با داستان و فیلمنامه است. بدون اینکه قصد رتبه بندی این تکنیک ها را داشته باشم . به برخی از آنها اشاره می کنم.
نویسنده در هنگام نوشتن یک رمان و یا داستان کوتاه، با تصویر پردازی های دراماتیک و با تکنیک توصیف سعی می نماید. فضایی ذهنی برای خواننده خود ساخته تا شخصیت های داستانش را در آن فضا سازی به مرور وارد صحنه نموده و ماجرا را پیش ببرد.
به این قسمت از نوشته خودتون توی داستان مسابقه دقت کنین.
كشون كشون خودش رو به همسرش رسوند و دستو پاي بي جون اونو از صندلي باز كرد زن كه نمي تونست ، بشينه از شدت جراحت رو زمين افتاد و تنها رو صورت خونيش قطره هاي اشك رو مي شد ديد كه اروم رو گونه هاش مي ريخت ..در حالي كه دست همسرش رو گرفته بود با صداي مرتعش گفت همه چي تموم شد....همسرش كه نمي تونست حرف بزنه با فشار اندكي به دست اون خواست تاييد كنه حرفش و....
شما با توصیف این صحنه، سعی نموده اید فضای رعب و وحشت را در ذهن خواننده خود ایجاد کنید. یعنی مهمترین ابزار شما در شیوه بیانی داستان توصیف کلامی آن است.
در یک سناریو این ابزار تغییر می کنه. البته باز همان ابزار توصیف است که بکار گرفته میشود اما با تکنیکی دیگر. به همین نوشتار با سبک و سیاق فیلمنامه دقت کنید.
( نور اندکی فضای هال رو روشن کرده - زن ، زخمی و خون آلود روی صندلی بسته شده )
مرد : (کشان کشان خود را به طرف صندلی میکشد . و سعی میکند با ته مانده رمقی که در تن دارد. او را رها کند.)
زن : ( از زور خستگی و جراحت نمی تونه روی زمین بشینه و با صورت به زمین میخوره _ صورتش رو زمین قرار گرفته و قطره های اشگ از گوشه چشم جاری شده و روی گونه هاش به طرف پایین سرازیر میشه )
مرد : (آرام دستان همسرش رو بین دستاش می گیره و با باصدایی مرتعش ) همه چی تموم شد.
زن : (چون از شدت هیجان قادر به حرف زدن نیست. اندکی دستان مرد را می فشارد. )
در اینجا تویصف نویسی به مصداق یک نقشه راهنما برای کارگردان و هنرپیشه است تا بتوانند بر اساس آنچه نویسنده مد نظر داشته . آن صحنه را باز سازی نموده و بیننده را متوجه ماجرای بوقوع پیوسته نماید.
اما همین داستان را در یک نمایش رادیویی چگونه باز نویسی می کنند.در حالیکه شرح ماجرا در یک نمایش رادیویی امکان پذیر نمی باشد چون در این صورت ما یک گوینده داریم. بعنوان راوی صرف فقط ما را از خواندن قصه معاف نموده و قصه را برای ما بازگو می نماید. هرچند این خود نیز یک روش در رادیو بشمار می آید. اما این یک داستان یا نمایش رادیویی نیست. بلکه یک بازخوانی تکست یا متن است. که هنرمندانه باز خوانی می شود.
یک نمایش نامه نویس رادیویی باید ابزار کار خود و توانمندیهای این ابزار را بشناسد. متاسفانه بسیار از دوستان من در رادیو که عموما جوان هم هستند به درستی این ابزار را نمی شناسند. حتی در میان قدیمی تر ها نیز افرادی وجود دارند که با این ابزار به خوبی آشنا نیستند. به همین دلیل است سالهاست کمتر نمایش های رادیویی خوبی مانند آنچه در دهه 40 و 50 از رادیو می شد شنید . از رادیو پخش می شود . از آن نسل مسلط به نمایش رادیویی شاید تنها چند نفری باقی مانده اند. از جمله صدر الدین شجره...... اما اساتیدی مانند. سبکتیکین سالورها ، حسین مدنی ها دیگر در رادیو خبری نیست.
در نمایش رادیویی ما چهار ابزار برای انتقال یک مفهوم داریم. که نوشتار باید به درستی و بجا در خدمت این چهار ابزار قرار گیرد.
این چهار ابزار عبارتند از :
دیالوگ ، صداهای زمینه (افکت ) ، موسیقی ، نفس.
دوستان جوان ما در رادیو امروزه تنها با نقش سه ابزار اول آشنا هستند و بنا بدلایلی که بر من پوشیده است از نقش و کار کرد راستین وسیله چهارم یعنی نفس غافلند. و در تکست های نمایشی خود بخوبی از این ابزار استفاده نمی کنند . و همین باعث گردیده که شنوندۀ نمایش های بی جان و رمقی از رادیو باشیم.
برای آنکه شما درک صحیح تری از ساختار یک نمایش رادیویی بیابید به بررسی تکه ای از یک نمایشنامه رادیویی می پردازیم.
شما می توانید از طریق رادیو به یک موسیقی گوش کنید. شما می توانید یک خبر را از رادیو بشنوید . و یا حتی یک گزارش ورزشی و یا یک نمایش . در تمام این موارد شما با تکست و یا کلمات گوینده سرو کار دارید. حالا تصور کنید می خواهید یک نمایش پانتومیم در رادیو اجرا کنید. در تلویزیون و سینما این کار براحتی انجام میشود. چون کلمات توصیفی به هنرپیشه کمک می کند. با استفاده از بدن و اکسیسوار ( لوازم صحنه) مفهوم مورد نظر را به بیننده منتقل کند. اما در رادیو چی؟
هنرمند ما چگونه در حالیکه به ظاهر ابزار اصلی خود یعنی کلام را در اختیار ندارد. باید یک مفهوم را منتقل کند. نویسنده نمایش چگونه باید او و کارگردان را در این مسیر راهنما باشد.
اینجاست که نوشتن رادیویی بصورت کاملا واضح تفاوت ساختار خود را نشان می دهد.
من به شما خواهم گفت : چگونه می توان یک نمایشنامه خوب رادیویی نوشت. تجربه چهل ساله خود را که از مدنی ها و سالور ها آموخته ام به شما منتقل خواهم نمود . اما پیشنهاد می کنم. خود را قبل از گفتن روش ها و تکینک ها بسنجید.خود را امتحان کنید و یک نمایش پانتومیم رادیویی بنویسد .
این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام .
و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است.
به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.